دچار س وحشتناکی شدم از باز کردن در کمد کتاب هام احساس وحشت دارم، کتاب زبان هایی که خریدم و نخوندم از باز کردن دفتر برنامه ریزی ۹۸ ام میترسم، کلی کار نوشتم که انجامش ندادم از نگاه کردن به کمد لباس ها هراس دارم چون قرار یه روزی مرتبش کنم. از انجام ندادن های مکررم بیزارم. آیا سگ سیاه افسردگی اطراف من راه میره؟!
این قورباغه های بزرگ که قورت دادنشون انقدر دشوار هست ، در ابتدا ریز و کوچک بود. بالاخره یک روز بیدار میشی و انبوه قورباغه های آماده قورت دادن رو میبینی و اه که هرروز یکی اضافه میشه
چقدر ما زنها پستوهای پنهان از کارهای نکرده داریم بزرگترینش هم نگی نکردن برای خودمان هست.
با این توصیف من الگوی خوبی برای دخترکم نیستم، باید خودم رو مچاله کنم و بندازم توی یکی از همین پستوها. کمدها دخترک نبینه من رو.
درباره این سایت